عمو نوروز چشمهایش را مالید و صاف نشست روی تشکش. لحاف چهل تکه گرم و نرمش را کنار زد و رفت سمت بیشتر » لوشا در کاشول شبی که من دنیا اومدم “ من لوشا هستم “ و در قلعه کاشول زندگی میکنم . کاشول یه قلعه بیشتر »
عمو نوروز چشمهایش را مالید و صاف نشست روی تشکش. لحاف چهل تکه گرم و نرمش را کنار زد و رفت سمت بیشتر »
لوشا در کاشول شبی که من دنیا اومدم “ من لوشا هستم “ و در قلعه کاشول زندگی میکنم . کاشول یه قلعه بیشتر »